اولین تکان های پسر گلم
خدا رو شاکرم، رحمتش شامل حال من شد که در ماه رمضان این افتخار نصیبم گردد که بتوانم
قرآن را در روز بیست و سوم ماه رمضان ختم نمایم. آن روز آرزو کردم که فرزند دلبندم در پناه خدای
مهربان ،چشمانش با نور قرآن انس و جزء مقربین درگاه باریتعالی قرار گیرد.انشاءالله
اولین تکانهای گل پسرم را در صبح عید فطر در حالی که توی هفته بیست و یکم بودم و برای چک
پزشکی ماهانه به تهران رفته بودم، در منزل خا له عشرت اینا بعد از نماز صبح وقتی که در رختخواب
دراز کشیده بودم احساس کردم بنابراین فوری برای بابا حسین اس ام اس دادم ، اونم کلی ذوق کرد
و گفت زودباش برو صبحانه بخور پسرم گرسنه اش شده ...
یه موضوع جالب اینکه هر روز، دقیقاً حول و حوش ساعت هفت که زمان بیدار شدن و به محل کار رفتن
من بود شروع به تکان خوردن یا به اصطلاح لگد زدن می کرد و این خصلت سحر خیزی گل پسرم بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی